گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت !
پرسیدند :چه می کنی ؟
پاسخ داد :در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ...
گفتند :حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد
گفت :شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم :هر آنچه از من بر می آمد !!!!!
نظرات شما عزیزان:
نصرتی
ساعت21:48---25 بهمن 1391
دوست آن است که گیرد دست دوست ،در پریشان حالی و درماندگی.
بعضیا فقط رفیق ایام خوشی آدم اند اما بعضیا رفیق ایام خوشی وناخوشی.باید قدر گروه دوم رو دونست.